"باید کتاب را بست / باید بلند شد / در امتداد وقت قدم زد / گل را نگاه کرد / ابهام را شنید /. سپهری
پسر دایی زمین شناسی دارم که در سازمان آب شهرضا ی اصفهان کار می کند! هفته ای یکبار به دیدن مادرش شاهین شهر می رود.
شنیدم که چون در شاهین شهر طرح بازیافت زباله(جدا سازی زباله های خشک و تر) اجرا می شود،از شهرضا با خودش هر هفته زباله های خشکشان را مثل کاغذ،مقوا،پلاستیک،قوطی... جمع می کند،پشت ماشین اش می گذارد و به خا نه مادرش می رساند.
مادر غر می زندحیاطم را کردی آشغال دونی، ولی بازهم می آورد.
شنیدم که چون در شاهین شهر طرح بازیافت زباله(جدا سازی زباله های خشک و تر) اجرا می شود،از شهرضا با خودش هر هفته زباله های خشکشان را مثل کاغذ،مقوا،پلاستیک،قوطی... جمع می کند،پشت ماشین اش می گذارد و به خا نه مادرش می رساند.
مادر غر می زندحیاطم را کردی آشغال دونی، ولی بازهم می آورد.
...
جایی خواندم:"ایکاش نشئگی نوزادان از نوک تریاکی رنگ پستان مادرانشان تنها نشئگی جهان بود"!
مخالفم.ایکاش نئشگی های جهان از آنچه هست و بشر تا امروز کشف کرده بسیار متنوع تر بود.
مخالفم.ایکاش نئشگی های جهان از آنچه هست و بشر تا امروز کشف کرده بسیار متنوع تر بود.
...
دوستم دیشب می گفت:"بر عکس دیگران که می گویند،باید خانه خودمان باشد،ما وقتی جامون عوض میشود خوابمان نمی برد... من در جای دیگران راحت تر خوابم می برد."
No comments:
Post a Comment