Monday, May 25, 2009

اینست حوض سلطانی که من دوست می داشتم










از بچگی هر وقت از اتوبان قم می گذشتیم ،در وصف در یاچه شیری رنگ چیزهایی شنیده بودم .اینکه اطراف آن باتلاق است و آدم و ماشین را اگر کنارش برود به داخل می کشد.می گفتند ساواک جسد زندانیان سیاسی شکنجه شده را با هلیکوپتر داخل در یاچه می انداخته...
اولین بار اسفند سال 81 و 82با دوستانم به عنوان سفر یک روزه طبیعت گردی به حوض سلطان رفتم.از مسیر جاده قم و درمسجد اتوبان پیاده شده و با پیاده روی یکساعته ای کنار دریاچه بودیم.در مسیر پیاده روی با نزدیک تر شدن به تالاب و افزایش رطوبت خاک چشم انداز پوشش گیاهی بطور مشخص و بطور لایه لایه تغییر می کرد. از گیاهان خشک پسند و بیابانی تا منطقه ای که جنگل گز و تاغ شروع می شد و بعد منطقه گیاهان آب شور پسند تا جایی که زمین گلی و بی هیچ پوشش گیاهی می شد و کم کم منطقه کریستال های نمکی و شروع آب دریاچه که تا ساق پا می رسید.
زیبایی کویر را به تمامی در فاصله ای یک ساعته از تهران می شد حس کرد.سکوت محض بود و وسعتی بی کران از سفیدی و آسمان.انگار برزخ بود.وقتی پا برهنه در گل ها می دویدیم و دوستم تا زانو در باتلاق فرورفت ترسیدیم که نشود داستان باتلاق جدی باشد!بار دوم چند حواصیل هم کنار تالاب دیدم وقسمتی از گل های تالاب پر بود از رد پای بزرگشان.

. . .

کاش این جمعه با تور زمین شناسی جاذبه های قم نرفته بودم و حوض سلطان را به این شکل نمیدیدم. به بهانه برداشت نمک دریاچه کویری زیبا راکه ثروت ملی هفتاد میلیون ایرانی بود تبدیل به معدن نمک کرده اند.آنهم معدنی در اختیار یک سرمایه دار بخش خصوصی با بیست نفر کارگر!
دیگر تا چشم کار می کند به جای افق بی کران ماشین آلات سنگین دیده می شوند. از دل تالاب جاده ای گذرانده اند و کامیون ها و بلدوزر ها بی وقفه در حال برداشت از پیکرشند.به جای آن سکوت مسحور کننده صدای زنجیر لدر می آمد و بوی گازوئیل کامیون ها و روغنی که روی زمین پخش بود.
با وجودیکه بهار امسال، از پر باران ترین بهار های چند دهه اخیر بود و در اثر بارندگی ها دشت های قم از هر سال سرسبز تر شده بود و با سیلی که در قم آمد انتظار می رفت حوض سلطان پر آب تراز هر سال باشد،دریاچه خشک خشک شده بود.

علم امروز بشر هنوز نتوانسته علت این حساسیت شدید تالاب ها به بهره برداری را توضیح دهد.می توان توجیه کرد جاده ای که از وسط تالاب کشیده اند نظام هیدرولوژیک دریاچه را به کل مختل کرده است.ولی چرا امسال حوض سلطان خشک است؟
به قول دکتر کهرم:تالاب ها مثل ساعت های قدیمی و ظریفی هستند که اگر یک چرخ دنده کوچکشان را دستکاری کنند به کل از کار می افتند. اینکه چرا جاده سازی وسط یک تالاب باعث خشک شدن آن می شود را نمی دانم!

در مورد حوض سلطان نمی دانم آیا با این وضع امیدی به بازگشت آن وجود دارد؟

چطور و در کدام مناقصه یک سرمایه دار توانسته تالاب متعلق یه یک ملت را در چند قدمی پایتخت برای بهره برداری اقتصادی تصاحب کند(گیرم برای سی نفر هم شغل کوتاه مدت ایجاد شود،آیا حق دارد؟).آقای معدنچی چطور توانسته مجوز های لازم بهره برداری را از منابع طبیعی و محیط زیست بگیرد؟کدام بی سواد/ یا شیادی در این سازمان ها این مجوز را تایید کرده اند؟نمی توانیم آنها را محاکمه کنیم؟با وجود اعطای مجوز بهره برداری آیا کارفرما حق دارد هر جای حوض سلطان که دلش خواست جاده جدید بکشد؟با کدام ارزیابی محیط زیستی این کار را انجام می دهد؟نمی توان عملیات تخریب آمیزشان را متوقف کرد؟

وضعیت امروز حوض سلطان مصداق این شعر سهراب است:
تاجری اره برقی آورد/پای یک منظره را امضا کرد
کنار تالاب به این فکر می کردم:آیا نمی شد جایی که امروز در جاده منتهی به حوض سلطان زنجیر نگهبانی معدن است،پاسگاه محیط زیستی در کنار دریاچه بکر ساخته می شد و دو نفر محیط بان که اطلاعات جانوری، پوشش گیاهی،ژئومورفولوژی منطقه را داشتند به عنوان راهنما به تور ها و بازدید کنندگان در مورد طبیعت منطقه توضیح می دادند!

چرا زمانیکه سازمان محیط زیست هنوز توسط گروه احمدی نژاد اشغال نشده بود و کارشناسانی چون هنریک مجنونیان و بهروزی راد و ضیایی و دکتر دبیری هنوز در سازمان بودند این منطقه با طبیعت و چشم انداز بی نظیرش را اثر طبیعی ملی اعلام نکردند؟شاید در آنصورت می شد حفظش کرد!

امروز چه می توان کرد؟

No comments: